بدون عنوان
دیشب .. نصفه شب .. طاق باز خوابیده بودم ..اومدی روم خوابیدی .. بغلم کردی .. چلپ چلپ ماچم کردی .. حالی می کنیم با هم ... عاشقمی .. تو مهد هم راه می ری تمام بچه ها رو می بوسی ... فوق العاده خوش رویی ..نازشونم می کنی .. ارتباطات اجتماعی ات بیستتتتتتتتتتتتتتتتتت ... بابا می گه من می ترسم اگه همینطور پیش بره دیگه اصلا کاری به بود و نبود ما نداشته باشه .. منظورش از کلمه ترس .. خوبه ..و داره راجع به یه حس مثبت حرف می زنه مهد کودکتو واقعا و قلبا پذیرفتی و باهاش حال می کنی .. منم دیگه راحت شدم ..