بدون عنوان
گلکم
امروز دندونت حسابی اذیتت کرد ... کمی استامینافون ریختم تو آب خوردنت ... در طول روز یه ذره یه ذره می خوردی
دیشب به بابا گفتم : فکر می کنی وقتی بزرگ می شه ... دیگه ما رو تحویل نمی گیره ..؟؟ فکر می کنه ما عقب افتاده ایم ؟
گفت : من از امروزش لذت می برم و به آینده فکر می کنم... اونچچه رو که وظیفمه انجام می دم .. بقیش مهم نیست
و وقتی داشت اینا رو می گفت ... با عشق می گفت ... تو صورتش عشق به تو فوران می کرد
---
هنوز تو فکر یه تولد توپ برات هستم
دیروز به ذهنم رسید یه مهمونی زنونه تو استخر بدم
یه چیزی که یاد همه بمونه
و حسابی متفاوت باشه
خودمم تا حالا نشنیدم خداییش ... آخر خلاقیتم
شاید یه چیزای کادویی ای هم سفارش دادم
مثلا ساعتی که عکست روش باشه و اسمتو نوشته باشه
می خوام یه کارت دعوت به تولدت رو هم خودم درست کنم .. با برنامه تولد ... و کروکی
احتمالا تو استخر شهرک امید بگیرم
امروز زنگ زدم و پرسیدم ..قبول کردن
فقط حیف که نمی شه فیلمبرداری کرد
اینم جمله ای که واسه کارت تولدت به ذهنم رسید
:
هلیا یعنی دختر آفتاب ..
هلیا یعنی شکوفه درخت هلو
هلیا یعنی گلی که از دل گل دیگر می شکفد
هلیا یعنی تو ...