تو رو از آبنبات ساختن

بازگشت به کار

1389/12/8 15:19
نویسنده : مامان هلیا
151 بازدید
اشتراک گذاری

امروز رفتم مهد ت رو پیگیری کردم

هیچ نتیجه ای نداد

می گن جا نداریم

حس یه آدم شکست خورده رو دارم

صبح تو مسیر رفتن تو تاکسی ها گریه می کردم

دست خودم نیست

این همه خوب کار کردم که حق کسی ضایع نشه

که وجدان کاری داشته باشم

که کارمند خوبی باشم

حالا همینا شده برام مصیبت

شده سنگ جلوی پا

شده عاملی که به خاطرش بهم مرخصی نمی دن از تو نگهداری کنم

می گن این خر کاره ... ما می خوریم .. این جامون می شینه کار می کنه

می شه پله ترقی ما ...

اینا رو جدی می گم

دیگه پیش خودم شرمنده نیستم

تمام تلاشم رو کردم که مرخصی بیشتری بگیرم تا بتونم از تو نگهداری کنم

اما بیشتر از این دیگه بهم نمی دن

می گن حقته که ۳ سال بگیری .. اما سه ماه هم که دادن منت سرم می ذارن

امروز مدیرمون می گفت هوا هم که دیگه آلوده نیست و می تونین برگردین

دلم می خواست چشمامو ببندم و دهنمو باز کنم ..

اما ...

امروز یه فکر دیگه هم کردم ..

با خودم عهد بستم بهت یاد ندم چیزی باشی که نیستی

من اگه امروز ... عمر نازنینم رو طوری طی می کنم که به سلیقه و خواستهام نمی خوره ..

تو اینطوری نباش

 

خودت باش

منم قول می دم مادری باشم که اجازه بدم خودت باشی

خودتو پیدا کنی

و به خودت افتخار کنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان فرشته
8 اسفند 89 16:11
سلام عزیزم خیلی متاسفم گلم کاملاً درکت می کنم ......... توکل کن به خدا خودش یه راهی جلوی پات می زاره مطمئن باش ........... تو دور از جون خرکاری نکردی با وجدان کار کردی و پول حلال در آوردی پس نتیجه اش رو هم می بینی