تو رو از آبنبات ساختن

دلم گرفته

1389/12/21 1:17
نویسنده : مامان هلیا
181 بازدید
اشتراک گذاری

هلیا ! مامانی ! خیلی دلم گرفته

این روزها بیشتر و بیشتر بهم وابسته شدی

خوابت هم که قربونت برم هنوز زیاده

چن وقتیه محبت کردن رو فهمیدی

میای منوناز می کنی

بوس می کنی

دو س داری من  و بابا کنار هم بشینیم

و........

اما این بی وجدان هابه خاطر منافع خودشون دارن منومی کشن سر کار

نمی دونم ! شاید نباید تسلیم شم

شاید هم اوضاع برات اونقدری که من فکر می کنم بد نشه

 

به هر حال دارم عذاب می کشم

کاش تا راه رفتنت

کاش تا حرف زدنت بهم تایم می دادن

کاش کمی منصف تر بودن

کاش مطمئن می شدم که حداقل می تونی اگه کسی خواست اذیتت کنه از پس خودت بر میای

کاش ..

فقط می دونم زوده

خیلی زوده که بخوای بری مهد

خیلی زوده مامانی

نفرینشون می کنم

 

اما چه فایده ؟

اونا ریز ریز شن ... به چه درد ما می خوره؟

هلیا !! منو ببخش

بدون که کار خودمم شده گریه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

سارا
21 اسفند 89 9:35
قربون اون احساس مادرانه قشنگت برم حق داری خانمی ولی خیلی از مادرها شرایط تو رو دارن گلم غصه نخور من به خاطر شغل مامان از 7 ماهگی مهدکودک بودم خواهرهام هم همینطور ولی عزیزم حالا خوب بلدیم چطور باید زندگی کنیم و با شرایط سخت زندگی کنار بیایم اولش یکم سخته ولی باور کن وقتی بری اونجا وبچه های دیگه رو ببینی خودتم آروم می شی مطمئن باش دختری که تو مامانشی می دونه چه جوری باید کنار بیاد