دلم گرفته
هلیا ! مامانی ! خیلی دلم گرفته
این روزها بیشتر و بیشتر بهم وابسته شدی
خوابت هم که قربونت برم هنوز زیاده
چن وقتیه محبت کردن رو فهمیدی
میای منوناز می کنی
بوس می کنی
دو س داری من و بابا کنار هم بشینیم
و........
اما این بی وجدان هابه خاطر منافع خودشون دارن منومی کشن سر کار
نمی دونم ! شاید نباید تسلیم شم
شاید هم اوضاع برات اونقدری که من فکر می کنم بد نشه
به هر حال دارم عذاب می کشم
کاش تا راه رفتنت
کاش تا حرف زدنت بهم تایم می دادن
کاش کمی منصف تر بودن
کاش مطمئن می شدم که حداقل می تونی اگه کسی خواست اذیتت کنه از پس خودت بر میای
کاش ..
فقط می دونم زوده
خیلی زوده که بخوای بری مهد
خیلی زوده مامانی
نفرینشون می کنم
اما چه فایده ؟
اونا ریز ریز شن ... به چه درد ما می خوره؟
هلیا !! منو ببخش
بدون که کار خودمم شده گریه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی