تو رو از آبنبات ساختن

بدون عنوان

1390/2/15 11:16
نویسنده : مامان هلیا
207 بازدید
اشتراک گذاری

آبنبات خانوم !    کاش بعدها قدرت خیلی زیادی داشته باشی .. مثلا یه دونه از این چوب جادویی ها داشته باشی .. تکون بدی ... یه سری اتفاقا بیافته ...

والا من از بچگی در به در دنبال یکی از این چوب جادویی ها که خونه یا سفره رو جمع می کنه بودم ... هنوز چیزی پیدا نکردم .. اما اگه تو پیدا کردی ... به یاد مادرت یه کاری باهاش بکن .. اسم همه مادر های دنیا رو بذار "‌محدسه " ...

لطف کن وقتی داری این متن رو می خونی برای من ملا لغتی نشو ... خودم می دونم چی نوشتم.. حالا نمی دونم با قواعد دستور زبان منطبق هست یا نه ... آخه من خیلی از این "‌قواعد " سر در نمیارم ... درست مثل اکثر "‌قواعد "‌دنیا ... اما منظورم این بوده که مادرها تا دلت بخواد باید تو کار "‌حدس " زدن هستن  ..

مثلا همین مادر محترمت ! نمی دونه چرا دو روزه که همین هلیا خانوم جیگر طلا ؛ عزیز دل مادر ؛ ساز نا کوک می زنه ...

چته ؟ خداییش  چته ؟

داستان اینه که دیروز ظهر که از مهد گرفتمت .. پای چشمات قرمز بود

گزینه های محدسه :

1-      خیلی گریه کردی

2-      سوء تغذیه داری

3-      خوابت میاد

4-      سایر

و امروز پیرو دیروز ... حالت خوب نبود ... یعنی سر حال نبودی ... به قول بر و بچه های دروس مدیریت خونده .. بیوریتمت به هم ریخته

گزینه های محدسه برای یافتن چرایی آن :

1-      مهد رو دوس نداری

2-      مربی هات اذیتت کردن

3-      دلت برای من تنگ می شه

4-      مریضی

5-      کمبود محبت داری

6-      سایر

حالا همین مامانای محترم ! وقتی با چنین حالتهایی روبرو می شن .. بسته به حال و روزشون ..یکی رو انتخاب می کنن و سعی می کنن اوضاع رو درست کنن

 

من گزینه 5 ؛ یعنی کمبود محبت داشتنت رو انتخاب کردم

امروز هم از ساعت 11 تا یک از مهد تحویلت گرفتم و باهات بازی کردم و خودم ناهارتو دادم .. خدایشم حالت بهتر شد ... فردا هم قراره هر جوری که شده .. مهد نری .. و استراحت کنی و ما بهت محبت کنیم

پی نوشت : خود این محبت کردن داستانیه ... هر کسی یه جور محبت می کنه .. اما آیا طرف مقابلش محبت رو می بینه ؟‌آیا سیراب می شه ؟  کاش مامان منم برام نوشته بود که چه محبت هایی در حقم کرده ..

پی نوشت 2- بعدا فهمیدم چرا ناراحت بودی ... تو گزینه ها  نبود ...داره دندون نیشت میزنه بیرون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سارا
15 اردیبهشت 90 11:59
من همون اولشو خوندم فهمیدم از دندونش بود مامانی گل پرهام منم الان داره رسما جیگر من رو در میاره
مامان ماهان
15 اردیبهشت 90 12:34
دندون نیش خیلی بچه رو اذیت میکنه الهی هلیا راحت دندونش در بیاد