تو رو از آبنبات ساختن

آزاد زندگی کردن

1389/12/24 9:39
نویسنده : مامان هلیا
337 بازدید
اشتراک گذاری

آبنبات مامان سلام

چن وقت پیش همین مادر محترمت  به یه مکاشفه ای رسید... فهمید اگه آدمی مدت زیادی خودشو اسیر یه شرایطی بکنه ... وقتی ازاون شرایط به اجبار یا حتی به خواست خودش ... بیرون بیاد... تا مدتی تعادل نداره و آزاد زندگی کردن رو بلد نیست

درست مثل پرنده ای که تو قفس بوده و اگه آزاد بشه ...می میره

این قضیه به خیلی چیزا تعمیم پیدا می کنه

و هر نوع اسارتی رو شامل می شه ...

اسیر یه طرز تفکر شدن ... اسیر نوع خاصی لباس پوشیدن ... اسیر تکیه کردن به کسی ...حتی اسیر حمایت کردن از کسی ...

می بینی ؟ اگه کمی فکر کنی ... می بینی که تغییر کردن کمی سخت به نظر میاد

 

پی نوشت : امروز شاید برای اولین بار ببرمت مهد.. دیروز برف شدیدی میامد ... و دست بر قضا باد شدیدی هم می آمد .. و ما باز هم در حبس خانگی بودیم...

کمی دلم آروم گرفته ... انگار دارم می پذیرم که باید بذارمت مهد

ولی نازنینم .. برام دعا کن ... دعا کن بتونم از شرایطی که توش اسیر شدم بیام بیرون... بتونم تصمیم درستی بگیرم و از اون سازمان جدا بشم ... و خدا بهم قدرت بده تا کار مستقلی رو شروع کنم ... کاری که تو اون هویت انسانی و هویت زنانه ام هر دو با هم رشد کنن ... کاری که ساعتهای زندگی من و تو  و با هم بودن هامونو اینطور که حالا گرفت ... نگیره ...

من مخالف اشتغال زن نیستم مامانی ... ولی الان دیگه باورم شده و با همه وجود فهمیدم که داشتن کاری که " زن " بودنت در خلال انجامش فراموش یالگد مال نشه خیلی مهمه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سارا
24 اسفند 89 10:56
عاشق نوشته هاتم تو باید نویسنده بشی