بدون عنوان
یکی از چیزایی که فکرمو مشغول کرده سطح وطن پرستی ات هست ..
دیدن متن مامان ترمه تو مسابقه انتخاب اسم بهانه ای شد که امروز برات از این موضوع بنویسم ..
می دونم قرار نیست همه ایدئولوژی های تو رو من تنظیم کنم
می دونم دیده ها و شندیده هات خیلی رو احساساتت تاثیر خواهند گذاشت
اما از اونجایی که همیشه معتقدم مادر یه نقش کلیدی داره
و تو هر چیزی که هر انسانی بهش اعتقاد داره یا نداره .. رد پایی از مادرش هست .. سبب می شه که به وطن دوستی ات هم فکر کنم
وقتی این همه علاقه مامان ترمه رو به کشورمون می بینم از حودم می پرسم منم می شه که کاری کنم که هلیا کشورشو دوس داشته باشه ؟ ٱحه راستش خودم دیگه دوستش ندارم دستم نمی رسه وگرنه تا حالا رفته بودم حالا چی شده که من دچار همچین حس هایی شدم ... بماند .اما از چیزی که می ترسم اینه که دخترم با حس منفی نسبت به کشورش بزرگ بشه و اینو نقطه ضعفی می دونم آدم باید به جایی تعلق داشته باشه ..مگه نه ؟ اما اونجا حتما باید کشورش باشه ؟
حداقل برای دختر من در حال حاضر اونجا باید کشورش باشه .. چون پدر و مادرش توانایی ندارن اونا به جای دیگه ای ببرن تا در اونجا رشد کنه ..پس انتخاب دیگه ای نخواهد داشت ..
چه بد ! از اینکه حق انتخاب نداشته باشیم خوشم نمیاد
فکر کنم تا حدودی جواب سوالمو خودم دادم .. من باید کشورمو دوس داشته باشم تا بتونم حس مثبتی در دخترم ایجاد کنم .. اما مگه دوس داشتن زوری هم می شه ؟ چیشو باید دوس داشته باشم ؟ اینجا جاییه که من باهاش تجربه های تلخ زیادی داشتم .. بیشترشم به خاطر سطح فکر پایین و بی فرهنگی و دروغ و خودخواهی بوده ..
اینها رو اینجا نوشتم که راجع بهش شاید کسی کمکم کنه ...
شاید حرف دل مادرهای دیگه هم باشه ..
شاید اونها به نتیجه ای رسیده باشن ..
کاش اینجا تالار گفتگو داشت .. نه ؟