تو رو از آبنبات ساختن

بدون عنوان

1390/2/28 19:32
نویسنده : مامان هلیا
219 بازدید
اشتراک گذاری

 

دیشب .. نصفه شب .. طاق باز خوابیده بودم ..اومدی روم خوابیدی .. بغلم کردی .. چلپ چلپ ماچم کردی .. حالی می کنیم با هم ... عاشقمی ..

تو مهد هم راه می ری تمام بچه ها رو می بوسی ... فوق العاده خوش رویی ..نازشونم می کنی .. ارتباطات اجتماعی ات بیستتتتتتتتتتتتتتتتتت ... بابا می گه من می ترسم اگه همینطور پیش بره دیگه اصلا کاری به بود و نبود ما نداشته باشه .. منظورش از کلمه ترس .. خوبه ..و داره راجع به یه حس مثبت حرف می زنه

مهد کودکتو واقعا و قلبا پذیرفتی و باهاش حال می کنی .. منم دیگه راحت شدم ..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ماهان
28 اردیبهشت 90 20:03
آاتل متل رفاقت ، دل به تو کرده عادت برات دعا میکنم ، اینه رسم رفاقت
مامانی شیما وحدیث
29 اردیبهشت 90 0:45
خاله جون ازطرف ماهم یه بوس آبداربکنش به ماهم سربزن .
سارا
29 اردیبهشت 90 9:59
وای چقدر هیجان انگیز بوده کلی کیف کردم ما که در طول شب جز لگد زدن و گریه این دوتا وروجک چیزی نصیبمون نمیشه خوش به حالت خواهر ببین می گن دختر با محبته
مامان حسین
29 اردیبهشت 90 10:45
افرین چه دخمل خوبی