تو رو از آبنبات ساختن

بدون عنوان

1390/3/1 0:24
نویسنده : مامان هلیا
266 بازدید
اشتراک گذاری

آخ ... واااااااااااااااااای... اوخ ... هلیا داشتم م ی مردم از درد

 

گلاب به روتون آب روغن قاطی کرده بودم از نوع بدجور

ساعت 2 رفتم از مهدگرفتمت ..به بابا هم گفتم من نمی تونم هلیا رو ب برم.. بیا ما رو برسون خونه

آخه بغل که می کردمت سنگینی ات روی شکمم بود

باغث می شد اوضاع خراب بشه

بابا هم مثل فشنگ اومد ..

تو خونه بیحال افتاده بودم و گاهی خوابم می برد

تو دقیقا بالاسرم بازی می کردی و هیچ جا نرفتی

و وسط بازیت هی تپ تپ بوسم می کردی

فکر کنم 50 یا 60 تا بوسم کردی

یه دفعه دهنتو باز کردی و گذاشتی رو چشمم اومدی  که بوسم کنی .. یه دفعه سرفه ات گرفت .. تو دهنت تون هم بود .. کلی خندیدم .. همه رو تف کردی رو من ..

ای که قربونت برم مهربون من .. همون بوسهای تو بود که الان خوب شدم و دارم کلفتی هم می کنم حتی ..تاکید می کنم حتی ...

 

بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان ماهان
1 خرداد 90 8:08
خدا بد نده دوست جونم دیگه با بوسسسسسسسسسهای هلیا جون خوب خوب شدی
سارا
2 خرداد 90 15:19
آخی چی شده بود دوست خوبم مواظب خودت باش راستی روزتم مبارکککککککککککککککککک
مامان هوراد
3 خرداد 90 12:47
مادران آبی‌ترین، دریایی‌ترین و آسمانی‌ترین فرشته زندگی هستند روزت مبارک فرشته خلقت . . .