تو رو از آبنبات ساختن

روزهای دید و بازدید

1390/1/11 4:53
نویسنده : مامان هلیا
206 بازدید
اشتراک گذاری

سلام آبنبات من

این روزا گاه گاهی می ریم مهمونی ... تو خیلی اجتماعی تر شدی ... بازی با بچه ها رو خیلی دوس داری ... اصلا بجه ها رو دوس داری ... خیلی راحتتر بغل دیگران می ری ... تو خونه هاشون یا بیرون خیلی بیشتر می خندی ... تو خونه هم شیطونتر شدی

دونات خیلی دوس داری ...دونات همون پیراشکی هست که تمیز ه

تا ده قدم هم می ری

یه شب بردیمت دکتر ... کمی بیرون روی داشتی و سرما خوردگی جزیی داشتی ... چیزیت نبود .. اما من تشخیص رو می ذارم به عهده پزشک ... برای همین تا جیزی می شی می برمت دکتر ... ولی تا دکتره بهت دست زد بیمارستان رو گذاشتی روی سرت ... کاری کردی که دکتر کفت : یه سال دیگه مرخصی بگیر بشین خونه ... خانوم این بچه شما بعید می دونم مهد رو بپذیره ...  و من در جواب گفتم : بله ... البته یه کم " کولیه " راستش این کلمه رو گفتم جون ازش خوشم میاد ... یه شیطنتی توشه ...

هلیای من ... مامان داره هر روز و هر روز ... بیشتر و بیشتر سعی می کنه به خیلی چیزا تو وجودش اشراف پیدا کنه ...داره سعی می کنه خودشو هر روز بیشر بشناسنه ... و مشکلات شخصیتی و رفتاری اش رو برطرف کنه ... تامادر بهتری برات باشه ..

تو از آبنبات هم شیرین تری ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

سارا
11 فروردین 90 13:32
سلام دوست عزیزم خوبی؟هلیا چطوره؟راستش این روزها خیلی تو فکرتم حق داری اگه ناراحتی اگه مضطربی ولی گلم سرکار رفتن تو هم برای خودت شخصیت و استقلال میاره هم برای هلیا یادمه وقتی مدرسه می رفتیم ازمون می پرسیدن مامان وباباتون چه کاره است بچه هایی که مامانشون خونه دار بود همه یک جوری باهاشون برخورد می کردن ولی وقتی مامان کسی کارمند بود همه احترام بیشتری براش قائل بودن یادته ؟؟مطمئن باش هلیا از این روزهای سختش چیزی یادش نمی مونه مگه خودت از یک سالگی و دوسالگی چیزی یادته گلم؟غصه نخور در مورد مامانت هم باید مفصل برات بنویسم دوستت دارم بوسسسسسسسس
سارا
12 فروردین 90 23:52
سلام عزیزم بازم برام بگو چه کار می کنی خیلی تو فکرتم بوسسسسسسسس