تو رو از آبنبات ساختن

بدون عنوان

1390/3/11 20:29
نویسنده : مامان هلیا
295 بازدید
اشتراک گذاری

به به .. سلام گل دختر ...

هلیا بذار باهات رو راست باشم .. هیچ حرف خاصی ندارم که بزنم ..

البته تو خیلی جدی نگیر .. من از بچه گی همینطور بودم ..اولش چیزی نداشتم که بگم.. بعدیهو یه رمان می نوشتم ... فقط کافی بود قلم دست بگیرم ..

گاهی پیش خودم می گم کاش مامانم کمی به این علاقه و شاید استعداد من بیشتر اهمیت می داد

خیلی دلم می خواد تقصیر " هیچی نشدنم " رو بندازم گردن مادربزرگت ..اما راستش خودم مقصرم ..

خوش آن چاهی که آب از خود درآید ..

مامان ما همینقدر که تونست ما رو زنده تحویل جامعه بده .. باید ازش تشکر کنیم ..

بگذریم ..

بردمت دکتر .. برای کنترل وزنت .. تو یه یه ماه دویست گرم اضافه کردی .. دکتر گفت اگرچه پایین تر از منجنی ات هستی .. اما دویست تا هم خوب بوده ..

اولش نفهیدم چی گفته .. ولی وقتی رفتم مهد و  از مادرهای دیگه پرسیدم و دیدم که بچه های اونها تو این سن نه تنها زیاد نکردن که مثلا سه ماهه کم هم کردن .. دیدم واقعا دویست تا خوب بوده ..

الان وزنت نه و جهارصده .. قدت 77 ...

از دست من صبحانه نمی خوری ... ناهار نمی خوری .. شام نمی خوری ..

ولی خدا رو شکر از دست مربی هات می خوری

دوستتدارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان ماهان
11 خرداد 90 22:29
قربونت برم دلم برات تنگ شده بود بله درسته ماهانم همین طور بود . بوسسسسسسسسس برای دوست جونم و هلیای نازم